درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید سلام و احترام خدمت شما عزیزان بازدید کننده! با اظهار سپاس از بازدید تان، لطفاً برای هرچه بهتر شدن وبلاگ من، مرا از نظرات، پیشنهادات و انتقادات سالم تان بهره مند سازید. تشکر کامران kamran.8194@yahoo.com



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 55
بازدید دیروز : 14
بازدید هفته : 55
بازدید ماه : 214
بازدید کل : 248019
تعداد مطالب : 128
تعداد نظرات : 18
تعداد آنلاین : 1



امتیاز وبلاگ ها تا این لحظه

اسما خداوند متعال %

« ارسال برای دوستان »
نام شما :
ایمیل شما :
نام دوست شما:
ایمیل دوست شما:

Powered by ParsTools
لطفاً این صفحه را با دوستان تان به اشتراک بگذارید 32 کلمه

Speed test

 ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ این صفحه را به اشتراک بگذارید
بهارســـــــــــــــــــــــتان
علمی، فرهنگی، اسلامی، تفریحی، ورزشی
سه شنبه 14 تير 1390برچسب:, :: 14:20 ::  نويسنده : کامران

يك روز عبدالله بن عمر رضي الله عنهما به همراه تعدادي از يارانش در بياباني نزديك مدينه راه مي پيمودند. در يك جايي نشسته و مشغول خوردن غذا شدند. نوجواني كه گله اي گوسفند را شياني مي نمود به آنان نزديك شده و سلام كرد. ابن عمر رضي الله عنه او را به خوردن غذا دعوت نموده و گفت: بيا اي جوپان! بيا و چيزي از اين سفره برگير.

چوپان گفت: من روزه ام.

ابن عمر رضي الله عنه با تعجب پرسيد: در روزي اينچنين بسيار گرم روزه هستي و در اين كوه ها گوسفندان را مي چراني؟ آنگاه براي آنكه ميزان تقوا و راستي او را بيازمايد پرسيد: حال كه چنين است يكي از گوسفندانت را به ما مي فروشي. قيمتش را به تو مي پردازيم و  از گوشتش هم به تو مي دهيم تا آن را براي افطار بخوري؟

 

پسرك گفت: گله مال من نيست. گوسفندان اربابم هستند.

ابن عمر گفت: به او بگو كه گرگ آن را دريد.

چوپان خشمگين شد و از او دور گرديد و انگشتش را به آسمان بلند كرده و مي گفت: پس خدا كجاست؟!

ابن عمر همينطور حرف آن چوپان را تكرار مي كرد: (پس خدا كجاست؟!) و مي گريست. وقتي به مدينه رسيدند، كسي را به سوي صاحب آن چوپان فرستاد و گوسفندان و چوپان را از او خريد و او را آزاد كرد.

بدينگونه انسان مؤمن پيوسته چشم به سوي خداوند داشته و سوي نافرماني نمي رود، مرتكب گناه نمي گردد؛ چراكه مي داند خداوند با اوست، او را مي شنود و مي بيند.


***

 

در اينجا برخي آداب كه فرد مسلمان بايد در ارتباط با خداوند سبحانه و تعالي مراعات نمايد، بيان مي شود:

 

به او شرك نورزد: انسان مسلمان خداوند سبحانه و تعالي را مي پرستد و كسي را با او شريك نمي داند. خداوند سبحان خود آفريدگار سزاوار پرستش است بي آنكه شريكي و انبازي داشته باشد. خداوند سبحان مي فرمايد: {واعبدوا الله ولا تشركوا به شيئًا} [نساء: 36] يعني: " خدا را بپرستيد و چيزى را با او شريك مگردانيد ...".

 

بندگي پاك و بي رياي خداوند:

 

اخلاص و پاكي نيت شرط اساسي پذيرفته شدن اعمال مي باشد. خدادند سبحانه و تعالي عملي رانمي پذيرد مگر آنچه پاك و بي آلايش بخاطر او و بدور از جلوه گري و ريا باشد. آنجا كه مي فرمايد: {فمن كان يرجو لقاء ربه فليعمل عملاً صالحًا ولا يشرك بعبادة ربه أحدًا}[كهف: 110] به اين معني كه: " ... پس هر كس به لقاى پروردگار خود اميد دارد بايد به كار شايسته بپردازد و هيچ كس را در پرستش پروردگارش شريك نسازد "

 

چشم داشتن به خداوند:

 

چنانچه خداوند سبحان بر تمام آفريدگانش آگاه است. ما را مي بيند و مي شنود و از آنچه در درونمان مي گذرد داناست. درنتيجه انسان مسلمان به پرستش پروردگاش در آشكار  و نهان علاقمند است و از عرچه نهي نموده باشد دوري مي گزيند. از پيامبر صلي الله عليه و سلم در مورد احسان پرسيدند، فرمود: (أن تعبد الله كأنك تراه، فإن لم تكن تراه فإنه يراك) _[متفق عليه] - معني حديث شريف: " كه خداوند را چنان پرستش كني كه او را مي بيني، چه اگر تو او را نمي بيني، او مي بيندت."


ياري خواستن از خداوند:

 

فرد مسلمان تنها از خداوند ياري مي طلبد، و اطمينان دارد كه خداوند بر عطا و منع هر چيز تواناست. بنابراين از او حاجت نياز ياري و موفقيت خويش را به درگاه او مي برد. در قرآن كريم آمده است: {قل اللهم مالك الملك تؤتي الملك من تشاء وتنـزع الملك ممن تشاء وتعز من تشاء وتذل من تشاء بيدك الخير إنك على كل شيء قدير } [آل عمران: 26] معني آيه: " بگو بار خدايا تويى كه فرمانفرمايى هر آن كس را كه خواهى فرمانروايى بخشى و از هر كه خواهى فرمانروايى را باز ستانى و هر كه را خواهى عزت بخشى و هر كه را خواهى خوار گردانى همه خوبيها به دست توست و تو بر هر چيز توانايى ". آنحضرت صلي الله عليه و سلم مي فرمايد: « إذا سألتَ فاسأل الله، وإذا استعنتَ فاستعن بالله » [ترمذي]. معني حديث: "هرگاه خواسته اي داشتي از خداوند بخواه! و هرگاه كمك جستي آن را از خداوند بجوي!".


محبت و دوست داشتن خداوند: مسلمان پروردگارش را دوست داشته و نافرماني او را نمي كند. باري تعالي مي فرمايد: {والذين آمنوا أشد حبًّا لله} [بقره: 165] يعني: " ولى كسانى كه ايمان آورده‏اند بيشترين محبت را به خدا دارند "

 

گراميداشت شعائر اسلام:

 

مسلمان اوامر خداوند را بزرگ شمرده و در اجراي آن مي كوشند. اينگونه پيمان خداوند خويش را گرامي داشته و از آن سرپيچي ننموده و در بجاآوردن عبادات سستي و تنبلي به خود راه نمي دهند. ليكن شعائر خداوند را بزرگ مي دارند؛ چون نيك مي دانند كه اينكار علامت پاكي و پرهيزگاري قلب هايشان است. خداي سبحان مي فرمايد: {ذلك ومن يعظم شعائر الله فإنها من تقوى القلوب} [حج: 32] معني آيه: " اين است [فرايض خدا] و هر كس شعاير خدا را بزرگ دارد در حقيقت آن [حاكى] از پاكى دلهاست"


خشم گرفتن درصورت پاس نداشتن حرمت ها و  نواميس خداوندي:

 

وقتي يك مسلمان كسي را مي بيند كه مرتكب گناه گشته يا بر معصيتي اصرار مي ورزد، به خاطر خداوند به خشم آمده و مي كوشد تا آن معصيت يا موضوع ناپسند را تغيير داده و اصلاح نمايد. يكي از بزرگترين گناهاني كه مايه ي نابودي انسان بوده و باعث خشم خداوند مي گردد، ناسزا گويي به دين خدا، كتاب او و يا به پيامبر صلي الله عليه و سلم مي باشد. فرد مسلمان از آن ها به خشم آمده و از انجام آن نهي كرده و فرد را از عذاب خداوند عزوجل بيم مي دهد.

 

توكل بر خداوند:

 

انسان مسلمان در تمام كارهايش بر خداوند توكل مي نمايد. خداوند متعال خود مي فرمايد: {وتوكل على الحي الذي لا يموت} [الفرقان: 58] ويقول تعالى: {ومن يتوكل على الله فهو حسبه إن الله بالغ أمره قد جعل الله لكل شيء قدرًا} [طلاق:3] يعني: " ... و هر كس بر خدا اعتماد كند او براى وى بس است‏خدا فرمانش را به انجام‏رساننده است به راستى خدا براى هر چيزى اندازه‏اى مقرر كرده است"

پيامبر عظيم الشان صلي الله عليه و سلم در اين رابطه مي فرمايد: (لو أنكم توكَّلون على الله حق توكَّله، لرُزِقْتُم كما يُرْزَق الطير تغدو خِمَاصًا (جائعة) وتعود بطانًا (شَبْعَي)) _[ترمذي] معني حديث: " چنانچه شما آنگونه كه بايد بر خداوند توكل كنيد."

خرسندي و رضايت به قضاي الهي:

 

مسلمان به قضاي الهي راضي است؛ و اين از نشانه هاي ايمان او به خداوند مي باشد. چنين انساني بر پيش آمدها صبر پيشه كرده و مانند برخي افراد نمي گويد: خدايا، اين چه بود كه بر سرم آوردي؟
آري، او به تقدير الهي اعتراض نمي كند و بلكه چيزي را به زبان مي آورد كه پروردگارش را خرسند سازد.

 

خداوند متعال مي فرمايد: {وليبلونكم بشيء من الخوف والجوع ونقص من الأموال والأنفس والثمرات وبشر الصابرين . الذين إذا أصابتهم مصيبة قالوا إنا لله وإنا إليه راجعون . أولئك عليهم صلوات من ربهم ورحمة وأولئك هم المهتدون} [بقره: 155-157] يعني: " و قطعا شما را به چيزى از [قبيل] ترس و گرسنگى و كاهشى در اموال و جانها و محصولات مى‏آزماييم و مژده ده شكيبايان را. [همان] كسانى كه چون مصيبتى به آنان برسد مى‏گويند ما از آن خدا هستيم و به سوى او باز مى‏گرديم. بر ايشان درودها و رحمتى از پروردگارشان [باد] و راه‏يافتگان [هم] خود ايشانند."

قسم خوردن به خداوند:

 

فرد مسلمان هرگز به غير خداوند سوگند نمي خورد و سوگند دروغين نيز بر او نمي خورد. پيامبر صلي الله عليه و سلم  فرمود: (إن الله ينهاكم أن تحلفوا بآبائكم، من كان حالفًا فليحلف بالله أو ليصمت) [متفق عليه] يعني: " خداوند شما را منع مي کند از اينکه به پدران تان سوگند بخوريد، پس کسي که بايستي سوگند ياد کند بايد به خداوند سوگند خورد، يا خاموش شود. "

 

شكر و سپاس خداوند:

 

خداوند سبحان نعمت هاي فراواني را بر ما ارزاني داشته است كه قابل شمارش و حساب نيستند. درنتيجه مؤمن پيوسته بايد با جسم و جان خويش سپاسگزار خداوند باشد. خداوند در سوره ي ابراهيم، آيه ي: 7 مي فرمايد: {لئن شكرتم لأزيدنكم ولئن كفرتم إني عذابي لشديد} يعني: " ... كه اگر واقعا سپاسگزارى كنيد [نعمت] شما را افزون خواهم كرد و اگر ناسپاسى نماييد قطعا عذاب من سخت‏خواهد بود."

توبه و بازگشت به سوي خداوند:

 

خداوند متعال مي فرمايد: {يا أيها الذين آمنوا توبوا إلى الله توبة نصوحًا عسى ربكم أن يكفر عنكم سيئاتكم ويدخلكم جنات تجري من تحتها الأنهار }[تحريم: 8] " اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد به درگاه خدا توبه‏اى راستين كنيد اميد است كه پروردگارتان بديهايتان را از شما بزدايد و شما را به باغهايى كه از زير [درختان] آن جويبارها روان است درآورد. "


در جاي ديگر مي فرمايد: {وتوبوا إلى الله جميعًا أيها المؤمنون لعلكم تفلحون} [نور:31] معني آيه: " ... اى مؤمنان همگى [از مرد و زن] به درگاه خدا توبه كنيد اميد كه رستگار شويد."

 

پيامبر صلي الله عليه و سلم مي فرمايد: (يأيها الناس توبوا إلى الله، فإني أتوب في اليوم إليه مائة مرة) [مسلم] " مردم! به سوي توبه كنيد، كه من روزانه يكصد بار بسويش توبه مي نمايم."


ادب انسان مسلمان در برابر پروردگارش اينگونه است که به خاطر نعمت هايش سپاس گزارده و از او شرم مي دارد. در بازگشت به سويش صادق است، بر او كاملاً توكل نموده، به رحمت او دل بسته، از عذابش مي هراسد، به قضا و حكمش راضي بوده، بر بلا و آزمايش او بردباري نموده، جز او را نخوانده و زبانش از ذكر او بازنمي ايستد، جز به او سوگند نخورده و از غير خداوند ياري نمي طلبد، همواره خداوند را حاضر و ناظر دانسته و در آشكار و نهان پاك و بي ريا به عبادت پروردگارش مي پردازد.

 

مترجم: مسعود

مصدر: سايت نوار اسلام

IslamTape.Com

 

 



سه شنبه 14 تير 1390برچسب:, :: 14:11 ::  نويسنده : کامران

تمدن اسلامى يك تمدن واقعى وبافضيلت مي باشد شما متوجه هسديد كه تمدن معاصر موجب انحطاط اخلاق گرديده است " خوب ميدانيد كه در تمدن معاصر عوامل هاى وجود دارد كه سبب سقوط مجتمعات شده است . وچند عوامل آن را برايتان ذكر خواهم كرد .

 1ـ ازهم پاشيده گى خانوادگى :

 تمدن معاصر موجب انحطاط اخلاق گرديده است كه عواطف پاك انسانى را نيز به انحطاط كشانيده وآب هاى زلال آن را با آلوده نمود ونتيجه آن شد كه خانواده از هم بپاشد وپيوندهايش از هم بگسلد نهادى كه به مثابه خشت اولى وآغازين بناى جامعه بحساب مى رود. ديگر نه آن عواطف مشاعر شيرين وزيبا- كه قرآ، از آن به آرامش ، مودت ومهربانى تعبير نموده- ميان زن ومرد، باقى ماند ونه هم آن عواطف شيرينى كه افراد خانواده را به هم پيوند مى داد ونه پيوندهاى ميان برادر با برادر ونزديكان با نزديكان باقى ماند، نه روابط وپيوندهاى شيرينى كه علاوه بر روابط مردم در بیرون از خانواده، افراد يك خانواده را نيز بهم گره مى زد.تبادل منافع وخوشى ها ولذت ها ، بحيث يگانه پيوند ورابطه اى مدار اعتبار قرار گرفت كه افراد انسانى را با يكديگر پيوند مى داد.همين پيوند است كه باعث بر قرارى رابطه ميان خويش با خويش ودوست با دوست است، واين مطلب بصورت مشخص همان مطلبى است كه در گفتار

 يكى از سياست مداران غربى تمثيل گرديده آنجا كه گفته است: "ما نه دوستان دائمى هستيم ونه دشمنان دائمى، آنچه نزد ما جاودانگى دارد همانا مصلحت ها ومنافع جاودانه ماست".

 اكنون اين انديشه حاكم برجو حاضر همه ابعاد وسويه هاى زندگى حاكم است.آيا عاطفه والاتر وماندگار تر از عاطفه پدرى ومادرى هست، عاطفه اى كه گذشته از انسان آراسته به تاج كرامت، حيوان بى زبان هم از آن محروم نمى باشد .ولى اين ماديت سو پست ونفعگراى همه شمول ،در برابر اين عاطفه لطيف وزيبا واصيل طغيان نموده وپدران ومادران را چنان ساخته است كه پسران ودختران خويش را بدور از گونه تأملى در معرض فروش قرار دهند. در اين ارتباط مى توان به گزراش يكى از نويسندگان روزنامه" اخبار اليوم" منتشرة 26/ 12/ 1959م اشاره نمود كه مى گويد: " در اين هفته گزارش دردناكى را بخوانش گرفته كه برخى روزنامه هاى اينگليسى ، به نشر آن پرداخته اند كه اينك فشرده آن از نظرشما مى گذرد.اين گزارش در تفصيل اين حادثه مى گويد: " پدران ومادرانى وما دران قانونى بوده، نه از جمله كسانى بودند كه زنان خود را طلاق داده باشند ونه زن هاى بودند كه شوهران شان آنها را طلاق دادند ونه از جمله بيوه هاى بودند كه شوهران خود را از دست داده باشند" چنين حالت هاى اكثراً در دوران باردارى يعنى پس از دوران ولادت آغاز مى شود .از طريق ارتباط هاى ويژه اى كه پدران ومادران توسط دوستان واقارب خود بر قرار مى كنند، تا از خانواده هاى آگاهى بدست أرند كه به گرفتن پسر خوانده ويا به گرفتن دخترى ويا پسرى بحيث فرزند علاقه مندند.مسئلان سر پرستى اطفال غير قانةنى، اعتراف كردند كه بسا مادران وپدران با بر قرارى ارتباط به اين نهادها پشنهاد نمودند كه فرزندان آن ها را بعنوان فرزندان غير قانونى بپذيرند، تا توانسته باشند، پسر خوانده هائى را عوض آنها يراى خود بر گزينند... ولى اين نهادهاى بنا به طبعيت كار عرصه مئوليت خويش از پذيرفتن گنين پيشناهدهاى اباورزيدند.... پژوهش هاى اجتماعى سبب اقداد به اين كار را " عدم توان واستطاعت پدران به نقل مكان نمودن از پارتمان آنها به پاتمان وسيع ترى است كه در سطح پارتمان اولى آن باشد" جستجو نموده ويا سبب وجودى اين پديده را همانا نياز آن ها به خريد تلوزيون ويا يخچال ويا نياز به داشتن يك خانه كوچتر تشكيل مى دهد". !! شما مى بينيد كه انسان چطور از مقام انسانى خود پائين آمده وچگونه آخگر عواطف والاى انسانى به خاموشى گرائيده است؟ اين گزارش خطر بار اعلان ميدارد كه اين اقدام پدران ومادران ، به فروش جگر گوشه هايشان بخاطر آن نيست كه سد جوع نمايند ويا پشاكى بدست آرند كه بدن هاى برهنه خويش را بپوشانند ويا ضرورتى از ضرورت هاى زندگى خود را دور سازند، اقدام آن ها به اين كار براى بدست آوردن كالاى تجملى صورت گرفته است كه اكثر انسان ها، بدون آن هم مى توانند زندگى نمايند. چه متاع گران بهائيكه در برابر چنين ثمن بخسى به فروش مى رسد؟!! مشكل فرزندان محروم از عواطف پدر ومادر كه خود زاده رفتن مادر وپدر بصورت يكجائى به سوى كار است، يكى از مشكلات جامعه غربى بحساب رفته كه برخى از نويسندگان به أن " اطفال بدون خانواده" مى گويند. پديده اى در جامعه غربى به ظهور پيوسته است كه از آن به خانواده هاى فرو پاشيده نام برده شده وسبب آن هم آميزش آزاد ودو جنس زن ومرد است كه پيامدش هم كثرت طلاق ومحروميت فرزندان اين خانواده ها از تربيه مادرى ومراقبت فطرى پدر ومادر وآسيب پذيرشدن شخصيت آن ها از همان بامدادان زندگى است كه در نهايت با وصف آن كه در ظاهر تندرست اند، دچار امراض روحى بوده ودر اثر ملالت وخستگى به خشونت رو مى آورند واز مكتب ومدرسه گريزان مى شوند... تدابير دانشمندان روان شناسى در علاج اين پديده رو به ناكامى بوده ودامنه اين مرض روز به روز در گسترش است اين فقدان عواطف تنها منحصر به خوردان نبوده بلكه بزرگان هم از اين عواطف دوستى صادقانه وصداقت خالصانه وعطوفت بدور از تكلف بدون غرض ، در زندگى نيز محروم اند. شايد همين امر مردم را بر آن داشته باشد كه سگ ها را با خود نگاه دارند تا محلى باشند براى ريزاندن برخى عواطف شان از ناحيه اى وبرخوردارى از صداقت ووفاى آنها از جانب ديگر ! زيرا سگان عادتا آنها را تنها نگذاشته طورى كه فرزندان ونوه هاى شان آنها را تنها مى گذارند، به همين شكل سگان نسبت به صاحبان خود خيانت نورزيده، طورى كه برخى دوستان وياران كه روزى نسبت به آنها گمان شك مى كردند، خيانت مى نمايند.در يك گزارش فرانسوى ياد آور مى شود كه تعداد سگان در فرانسه پنجاه مليونى، به هفت مليون رسيده واين سگان با صاحبان خود طورى زندگى مى كنند كه گويا اقارب آنها اند رستوران هاى بصورت عادى مشاهد مى كنيم كه سگان و صاحب خود در يك مسير با هم نان مى خورند! از مسئولى در نهاد سر پرستى از حيوانات در پاريس پسيده شد كه چرا فرانسويان با سگان خويش چون خود معامله مى كنند؟ او در پاسخ گفت: بخاطر آنكه أنها نياز دارند كه كسى را دوست بدارند وكسى هم آن ها را دوست بداريد، ولى در ميان مردم كسى را سراغ ندارند كه آن ها را دوست بدارد و نه هم كسى را او را دوست بدارند. داكتر يوسف القرضاوى چگونگى زندگى پيرمردان وپير زنان غرب را براويت از تحصيلكردگان غرب وآن هائيكه در ميان مردمان غربى زندگى كردند چنين چهره نگارى كرده ومى گويد: زندگى غربيان زندگى است وحشتبار وخالى از هر گونه ذوق وبه دور از معنا.نيازهاى مادى زندگى مادى در غرب، تا جاى از جانب دولت ويا دارايى شخصى ويا از ناحيه مساعدت فرزندان واولاد تأمين است ، ولى آنچه در غرب سراغى از آن نمى توان يافت معانى انسانيت است. پسران ودختران از همان آغاز بلوغ، همه راه خود را گرفته وميان او وخانواده هيچ پيوندى را نمى توان لمس كرد، جوان در جستجوى آن است كه براى خود رفيقه اى تدارك نمايد ودشيزه هم در تلاش آن است دوستى براى خويش پيدا نمايد، اين همه تلاش در جهت بدست آوردن دوستى مى باشد كه لذت هاى جسمانى آن ها را تأمين نمايد، نه دوستان ورفيقان معنوى وروحى، برهمين بنياد است كه فاقد دوام واستقرار است.واقعيت آن است كه اين پيوندى است ميان نرو ماده، نه دوستى ميان دو انسان، روزها وهفته ها وماه ها سپرى مى گردد نه پدر پسرش را ونه هم مادر دخترش مى بيند.به همين سبب آن ها نيازمند آن اند كه در هر سالى روزى براى مادر يا پدر تخصيص داده شود وآن همان روزى است كه از آن بنام " جشن مادر" نام مى برند. اين جشن تنها يك رابطه رسمى بوده ونهايت چيز يكه در اين روز انجام مى يابد ديدارى است از پدر با بردن يك تحفه مادى كه بسا مى شود آن هم از طريق پست ارسال مى گردد.

 خانواده امريكائى رو به سقوط است: يك مجله امريكائى سئالى را از خوانندگان خويش در پيوند به زندگى در امريكا روياروئى آن با مشكلات ونا ملايمات مطرح كرد كه 76 در صد جواب ها در برابر اين پرسش به مقاومت خانواده در برابر اين مشكلات بوده ولى 85 در صد از اين جواب ها نسبت بدوام يك زندگى زنا شهورى با سعادت نوميدانه ومأيوسانه بود. بر طبق آنچه مجله نيوز ويك در شماره ماه مى 1978 از نتايج آراى بدست آمده از خوانندگانش پيرامون زندگى خانوادگى امريكائى،به نشر سپرده است، نيم ازدواج ها در ايالات متحده منجر به طلاق مى گردد تا بار ديگر ازدواج نمايند كه اين ازدواج دومى هم باز منتهى به طلاق مى گردد. " رونالدركيلى" مستشار قانونى امور ازدواج در ايالات متحده اين وضع تراژيدى بار را چنين توصيف نموده ومى گويد: " آنچه براى من بحيث يك مستشار قانونى ازدواج، روحا درد آور ومأيوس كنند مى باشد ، اين است كه در ايالات متحده افراد زيادى اند كه ازدواج كردند ولى در خانه هاى تنها وبيكس زندگى مى كنند، چنين معلوم مى شود كه آنها جز در موارد اند كى با يكديگر مشاركت ندارند، هر يك به راه خود مى رود، آنها جز در مناسبات محدودى باهم حرف نمى زنند بسا مى شود كه اين مناقشات پيرامون مال، با تربيه اولاد ويا روابط جنسى چنان حدت كسب مى كند كه انسان را به تعجب واميدارد كه چطور اين ها در آغاز كار با هم يكجا شدند". مردان بار دوش زنان مطلقه خود اند: يكى از تازه ترين وقائع وشگفت انگيزترين خبرها، خبرى است كه همين اكنون در غرب گزارش پيدا كرده كه همانا نفقه خواهى مردان از زنان به ادعاى مساوات زنان ومردان است، همان ادعائيكه قبلاً توسط زنان راه اندازى شده بود . در سالهاى 1994 تا 2000م در اخبارهاى جهان نشر شده بود ، كه شمار از زنان داراى عوئد بزرگ بصورت چشمگيرى بالا رفته است كه در نقش ممثله ها، آرايشگران، نطاقان، روزنامه نگاران، مدعى العمومان، اعضاى شوراهاى ادارات ، قهرمانان سپورت، مديران شركت هاى واعلانات ايفاى وظيفه مى نمايند... اگر يكى از اين گونه زن ها با مشكلى رو به رو گرديد كه منتهى به قطع رابطه زنا شوهرى گرديده وشوهرش نسبت به او عائد كمتر داشت اين مرد بزودى از خانم خويش خواهان نفقه مى گردد. اكنون قاضيان داد گاه ها بالا زنان عينا همان قانونى را تطبيق مى كنند كه بر مردان هنگام وقوع طلاق تطبيق مى نمودند. أنگاه كه زن در عقد ازدواج از عئد بيشتر بر خوردار باشد، پس چرا بار نفقه شوهرش فقيرش را بدوش نگرفته وبراى او نفقه اى را نپردازد كه او را در زندگى جديدش كمك رساند، وقتى كه قانون مهم ايالات متحده براى زن اجازه ميدهد كه نيم دارايى شوهرش را بدست آورد وشهورش مكلف است كه تاشب ازواجش براى او نفقه بپردازد، پس چرا زن بر خوردار از چنين امكانات از چنين قانون مستثنى باشد كمتر زنان خود با باز كردن دروازه مساوات بايد تاوان همان چيزى كه شعار آن را مى دادند و خواهان مساوات بودند كه چيزى است تطبيق همانقرار مى دهند تطبيق معرض امريكايى در اكنون محاكم آنچه را كه بپبردازند، اكنون بگيرند آنچه را كه مى خواستند وبنوشيد از جام مردان... وبپردازيد از خون دل وعرق هاى خود بپردازند آنچه را كه اكنون محاكم امريكايى در معرض تطبيق قران همان چيزى است كه زنان شعار آن را مى دادند. اجاره مادران: يكى از نو آورى هاى ابتكار تمدن معاصر غربى بدعتى است معروف به نام " مادر به اجاره گرفته شده " ويا مادر بالوكاله" يقينا غربى ها با اين عمل خويش، آن معناى پاك وزيباى " مادرى" را به بازى گرفته وأن را به فساد وتباهى كشانيداند. أن ها خواستند مادرى تنها در عمل توليد " تخمه" خلاصه نمايند همين كه عمل القاح اسپرم شوهر ويا هر مرد ديگرى با تخمه زن انجام يا فت زن خود را سزاورا آن مى داند كه به عنوان مادر خطاب گردد، در حاليكه نه دوره بار دارى را سپر كرده ونه هم تكليف وضع حمل را چشيده است. همه وجانب او اين بوده است كه رحم زن ديگريرا به دالر ويا استرلنگ وياپول هاى ديگر به اجاره گيرد، تا آن زن ، به وكالت از وى دوران حاملگى وباردارى را سپرى كرده وبدون آن كه اين زن اجاره گيرنده متحمل زحمت هاى باردارى ومرض هاى آن گرديده ودردهاى بچه آوردن ومشقت هاى شيردهى را بچشد ، برايش فرزند بزايد. براى اين گونه مادرى بجز از اراز تخمه ديگر چه چيز باقى مانده است؟ عرب ها از مادر بنان والده ياد ميكنند وحتى پدر را هم از باب تغليب " الوالد" مو گيند ، تا از اين طريق به تبيين اهميت ولادت در اثبات نسب، پرداخته باشند بناء امومت ومادرى تنها در افراز تخمه خلاصه نگرديده ، ولو كه از نگاه داشتن ويژطى هاى وراثت داراى اهميت بخصوصى مى باشد،ولى بايد تذكر داد كه اين خصائص ويژگى ها به تنهائى خود سازنده امومت مادرى نيست . مادرى وامومت همانا تحمل دردهاى دوره باردارى وبچه آوردن بوده همان طورى كه خداوند در تبيين مشقت اين دوره فرموده است: " حملته أمه وهنا على وهن " مادرش به او باردار شد سستى بر روى سستى. به همين سبب قران تصور آن هائى را كه زنان خود را با گفتن اين جمله كه " تو گون مادر من هستى" مادر مى خوانند رد نموده وفرموده است : ماهن أمهاتهم ....... يعنى : آنان مادرانشان نيستند، مادران آنها تنها كسانى اند كه ايشان را زاده اند. يكى از مادران در تبيين حقنيت خود به حضانت پسرش وادعاى آن كه او نيست به پدر اولى تر به تربيه پسر مى باشد گفت: شكم من ظرفى بود براى نگهدارى آن وسينه هايم چوشك وآغوشم آرامگاه او بود. او پس چه خواهد گفت مادريكه سهم او از مادرى جز توليد " تخمه" چيزى ديگرى نبود. نه شكمش ظرفى پرورش براى طفل است ونه سينه اش چوشك شير دهى آن؟ او چيزى براى مادرى نه ساخته است، نه زحمتى كشيده ونه هم دردى را متحمل گرديده است ، نه درد مشقت باردارى را تحمل نموده ونه درد زادن را،او در طول نه ماه آرام زندگى نموده وبعدا آمده است تا طفل آماده اى از مادر كرايه اى بدست گيرد كه باطفلى زندگى نموده كه از طريق او تغذيه نموده ودر هستى واعصاب آن اثر گذاشته است . شما خود داورى نمائيد كه كدام شخص مستحق وسزاوار مادرى بوده وكدام شخص اولويت در استحقاق آن طفل را دارد؟ اسلام به حق چنين عملى تحريم نموده وآن را جريمه مى شمارد. ولى تمدن غربى ميان حرام وحلال فرقى قائل نبوده واصلا مفكوره حلال وحرام نزد اين تمدن امر است نا آشنا چه فكر حلال وحرام فكرى است دينى ، وتمد غرب بر پايه دين استوار نمى باشد. خانوادگى يك جنس: يكى از كارهاى كه كنفرانس نفوس بدان پرداخته وشامل ميثاق آن گرديد ومناقشات وجدال هاى زيادى را برانگيخت وباعث بروز عدم رضائيت كشورهاى اسلامى وهم باور مندان به دين وارزش هاى ى آن گرديد، همانا گذاره وقضيه " فاميل يك جنسى" يعنى خانواده تشكيل يافته از دو مرد ويا دو زن است كه بر خلاف فطرت خدائى وشرائع آسمانى وعرف هاى پسنديده از زمينيان در قرن ها وزمانه هاى گذشته صورت پذيرفته است. خداوند همان طور كه در قران كريم فرموده است ، نوع بشرى را بصورت آفريده آنجا كه گفته است: " وخلقناكم ازواجاً" گذشته از اين انسان همچون حيوانات بصورت نرو ماده آفريده شده وهر جنسى به جنس ديگر نياز دارد كه زندگى هم بدون وجود اين دو جنس در جهان حيوانات ونبتات قابل دوام واستمرار نمى باشد. وحتى هستى هم بر همين قاعده دو جنسى يعنى مثبت ومنفى ويا الكترون وپروتون، استوار است آنجا كه خداوند فرموده است : ومن كل شىء خلقنا زوجين لعلكم تذكرون" امروز همين تمدن غربى است كه تلاش مى ورزد كه همان عمل قوم لوط را در شكل قانون تنظيم نموده وان را در سطح جهانى امرى وانمود سازد مشروع وعمل ديگرى را نيز بر آن بيافزايد كه همان ازدواج زن با زن است. بدون شك مقتضى اين خانواده يك جنسى اين خواهد بود كه از فرزند واولاد بدور بوده ومى دانيد كه خانواده بدون فرزند را چگونه مى توان خانواده ناميد؟ آرى! اگر پيامد چنين رويكردى با تعميم اخلاق آن پذيرفته شود. بايد فناى بشريت بعد از اين نسل را پذيرفت.

 

تهيه كننده: دكتور عنايت الله شاداب

 

 

 



سه شنبه 14 تير 1390برچسب:, :: 14:8 ::  نويسنده : کامران

ریما صالحه: زینب مدیر مدرسه ای که داستان مسلمان شدنش را بیان و تلاش کرد تا با ارزشهای درون مدارس تعامل برقرار کند. اما در خلال زندگی روزانه با دانش آموزانش و با جامعه خارج آن آمیخته شد.

پروفسور زینب ( آکادمی اسلامی لستر): 

من در خانواده ای که از دینداران مذهب کاتولیک بودند، متولد شدم و کاتولیک با ایمان باقی ماندم، تا 28 سالگی امور دینی خود را انجام می دادم، اما مانند دیگر دخترانی که امور دینی خود را انجام می دادند، خوشبخت نبودم. تنها درباره کاتولیک می دانستم و از اسلام هیچ چیزی نمی دانستم. هنگامی که دانشگاه رفتم، با برخی از مسلمانان دیدار کردم و شروع به شناخت اعتقادات آنها و اسلام کردم .اما همه مسلمانان درباره اسلام بسیار صحبت می کردند و درباره آن همه چیز می دانستند . در این موقع احساس کردم که تلاش کنم تا این مسلمانان را به مسیحیت را دعوت کنم . با این هدف سعی کردم درباره اسلام یاد بگیرم تا بتوانم با آنها درباره امور مسلمانان مناقشه کنم و نه فقط درباره مسیحیت. اما از آنجایی که خدا مشیت دیگری دارد، مسائل اسلامی را فراگرفتم . سپس ماه رمضان آمد و مسلمانان درباره ماه رمضان صحبت می کردند که چگونه فقط مسلمانان روزه می گیرند و من شروع به روزه گرفتن کردم تا چیز بیشتری درباره اسلام بدانم. اما روزه بدون نماز قبول نبود. از این رو شهادتین را گفتم، نماز خواندم و روزه گرفتم . همین زمان بود که معلمی در یک مدرسه دولتی شدم و در اتاقم را موقع غذا قفل می کردم و سرم را با هر چیزی که پیدا می کردم، می پوشاندم و نماز می خواندم. سپس با خواهران مسلمانم دیدار کردم و مسلمان واقعی شدم.

این اقدام هم برای من و هم برای شما بسیار بزرگ است. تصمیم مثبتی گرفته ام. کسی که مسلمان متولد شده است، آیا آنچه را که می گویم می فهمد؟ اما من باید این تصمیم را در آن زمان می گرفتم. ( با خود می گفتم:) آیا می خواهم که از مسیحیت خارج شوم و مسلمان شدنم را اعلام کنم؟ هنگامی که به مردم اطلاع دهم که من مسلمان هستم، از من می پرسند که چرا این کار و یا آن کار را انجام می دهی؟ برای چه این لباس را می پوشی؟ در حالی که من بریتانیایی هستم و مسلمان شدم . این بسیار سخت است. اما با گذشت زمان نمی گویم که من آماده بودم و من ملزم به انجام همه امور دینی هستم اما باید که اسلام آوردن خود را به صورت تدریجی اعلام کنم.

ریما صالحه:

 از لستر تا ویس مستر رفتیم به ساختمان پارلمان بریتانیا تا با اولین عضو مسلمان در مجلس سنا گفتگو کنیم. لورد احمد اف روترهام درباره مشکلات و مسائل مسلمانان لندن و آرزوهای آنها چیزهایی گفت. چه اهمیتی دارد که در مجلس سنای بریتانیا یک مسلمان از جامعه اسلامی وجود داشته باشد؟

لورد احمد:

واقعا برای هر جامعه ای مهم است که یک نماینده در پارلمان داشته باشند. بنابراین در سایه دموکراسی سعی می کنیم تا همه گروههای جامعه در سطح محلی، منطقه ای و ملی یک نماینده داشته باشند. پیش از مجلس سنا، مشاور دادگاه قضایی بودم . مردم گل و شیرینی برایم می آوردند و برای دیدنم به خانه ام می آمدند. نامه های تبریک از همه دنیا برایم می آمد. اینها نشانه ای بود بر اینکه ما بخشی از این جامعه هستیم و صدای ما شنیده می شود. درست که یک مرد در نظام دموکراسی به خاطر تعداد آراء برای گروههای دیگر صحبت نمی کند. اما این گروه آرایی دارند که امتیاز واقعی آنها به شمار می رود. باید آنجا باشم و از آراء جامعه خودم حمایت می کردم. 

ریما صالحه:

 آیا معتقدی که ممکن است که در آینده نماینده دیگری از مسلمانان در مجلس سنا راه یابد؟ 

لورد احمد:

 اینک از نمایندگان مسلمان در مجلس سنا 7 عضو هستند که 4 نفر در مجلس عوام هستند. باید بگویم که در آمریکا در مقایسه با جوامع غربی نظام متفاوتی دارد. این کشور از جمله کشورهایی است که تعداد زیادی از مسلمانان را سرکوب می کنند. بنابراین افتخار می کنیم که صدها مشاور مسلمانان وجود دارد . حتی نمایندگانی در پارلمان اروپا نیز از مسلمانان هستند که مطمئنم این تعداد زیاد خواهند شد. چرا که من به عنوان اولین نفر بودم و ورود برای اولین نفر بسیار سخت است، اما پس از آن تعداد نمایندگان در مجلس سنا و مجلس عوام افزایش می یابد. مهم این است که مسائلی که جامعه مسلمان به آن اهتمام می ورزند، موجب تحریک می شود. مانند جنگ عراق یا صحبت درباره فلسطین یا جنوب لبنان. همانطور که می دانید ما ایستادگی می کنیم و از نظرات خود دفاع، دیگران هم چنین می کنند . نظرات ما علیه حکومت هنگامی که جنوب لبنان بمباران شد، خواستار توقف فوری و غیر مشروط آتش گلوله شدیم. زیرا آنها بی گناهانی بودند که در غزه، رام الله، کشمیر، چچن کشته می شدند . معتقدم که باید صدای اسلام نه در مسائل خارجی بلکه در مسائل داخلی چون مواد مخدر، سرقه مسلحانه، بی بندباری شنیده شود. حتی مسائل حقیقی که جامعه ما به آن اهتمام می ورزد، در سطح مدارس اینکه چگونه ممکن است که در مدارس و شورای پدران مشارکت کنیم و پدران در تصمیمات فرزندانشان شریک باشند و ضمن اینکه سطح آنها را بالا می برند از فواید و خیرات جامعه بهره مند شوند. 

ریما صالحه:

 آیا دولت بریتانیا نمایندگان مسلمان را در مجلس سنا تعیین می کند؟ یعنی میان مسلمانان و بریتانیاییها در این مجلس ادغام و ارتباط وجود دارد؟ سؤال دیگر اینکه آیا مسلمانان در این جامعه ادغام و منسجم شده اند یا از مشکلات خاصی رنج می برند؟

لورد احمد:

 پس از حادثه 11 سپتامبر در آمریکا و 7 ژوئیه در انگلیس یعنی پس از این دو فاجعه نظرات جهان درباره ما تغییر کرده است. اما چه کسانی بیشتر از این جریان رنج می برند؟ مسلما جامعه مسلمان. پس از بررسی بیش از 700 حمله در آمریکا و بیش از 1000 حمله در انگلیس اعم از حریق اخوان المسلمین، حریق مساجد و  کشتار 700 انسان بی گناه در عراق و بیش از 40 هزار کشته در افغانستان اهمیت داشت که مسلمانان در مجلس سنا حضور داشته باشند تا گفتگوهای عادلانه شکل گیرد. هنگامی که درباره جنگ غیر شرعی و غیر اخلاقی خارج از چارچوب آمریکا همانطور که در عراق حادث شده است، صحبت می کنیم، این جنگ بر اساس قانون بین المللی غیر شرعی است که بر نیرنگ و دروغ پای بند است. پس اگر در پارلمان کسی نباشد، شنیدن این آراء و نظرات سخت خواهد بود. اما سؤال دیگر اینکه آیا مسلمانان احساس می کنند که در جامعه ادغام شده اند؟ برخی از آنها در حد بسیار زیادی در امور مشارکت می کنند، اما برخی دیگر احساس می کنند که در حاشیه جامعه به شمار می روند . من برخی از موفقیتها را می گویم: اینک حدود 10 ها هزار مسلمان میلیونر در آمریکا زندگی می کنند.  اما آنها مشکلات دیگری هم دارند که 11 درصد از زندانیان مسلمان هستند. مشکلات دیگر مخدر، سرقت مسلحانه و بی بند وباری هم هست که به علت محرومیتهای اجتماعی و اقتصادی است که باید به ساماندهی این مردم اقدام کنیم و باید احساس کنند که جزئی از این جامعه به شمار می روند . از زمان جنگ جهانی دوم و قبل از آن، اگر به بیش از 200 سال پیش باز گردیم می بینیم که اعضای مجلس سنا برای اینکه مسلمانان هم به آن وارد شوند، تغییرات بسیاری ایجاد کردند و تلاش نمودند.

ریما صالحه:

 بعد از حادثه 11 سپتامبر و 7 ژوئیه بریتانیا شرایط سختی در این جامعه وجود داشت. چگونه امکان تغییر دیدگاههای اعضای مجلس سنا به وجود آمد و همچنین جامعه بریتانیا نسبت به تفاوت میان ارعاب و مسلمانان و دین اسلام اقدام کردند؟ دینی که همه اعمال خشونت و ارعاب را مذموم می شمارد.

لورد احمد:

 این مسئله از سخت ترین تعرضاتی است که امروز با آن روبه رو هستیم. زیرا مردم نمی دانند دین اسلام دین صلح است و برخی از رسانه ها مفهومی نادرست از اسلام دارند. رسانه ها مبالغه می کنند و قصه هایی را که درام است، محور قرار می دهند. من نمی گویم اینجا میان ما افراط گرا یا تروریسم وجود ندارد، اما بسیار کم اند . اما این تعداد در بسیاری از کشورهای دیگر بسیار زیاد هستند. اما ما می بینیم که تمرکز به شکل کلی بر مسلمانان است . اولا رسانه ها مبالغه می کند و تهدیدات را بزرگ جلوه می دهند. دوم اینکه این موضوع ملت را به سوی سیاستمداران جلب می کند، زیرا آنها نیاز دارند تا علیه دشمن مشترک تجمع کنند. سالها پیش به یاد می آورم که مشکلات بسیاری داشتیم. همه ما دوست داشتیم تا از طریق ساخت پل ارتباطی یا ادغام، مسائل موجود را برطرف کنیم . در شرایط کنونی معتقدم که تروریست یعنی کسانی که افراد بی گناه را در خیابانهای نیویورک یا لندن می کشند و حتی کسانی که مردم بی گناهی که در بغداد یا بیروت در خانه های خود هستند را می کشند؟

 

برگردان: سمية تاج الدين

مصدر: مجلة المجتمع الكويتي

 

 



سه شنبه 14 تير 1390برچسب:, :: 14:3 ::  نويسنده : کامران


جمعه 10 تير 1390برچسب:, :: 10:46 ::  نويسنده : کامران

انس بن نضر رضي الله عنه در جنگ بدر غايب بود. يکبار عرض کرد: يا رسول الله، من از اولين جنگي که با مشرکين نموديد غائب بودم، اگر خداوند مرا به جنگ مشرکين حاضر سازد، خواهد ديد که چه مي کنم؟

 

اينچنين بود که انس بن نضر با خود پيمان بست تا در جنگ با مشرکين شرکت کند و اجري را که در بدر از دست داده بود بازيابد. چون روز احد فرا رسيد مسلمانها عقب نشيني کردند و در بين صفوف آنها آشفتگي و پريشاني پيدا شد. او پيش رفت، سعد بن معاذ وي را استقبال نمود به او گفت: اي سعد بن معاذ بسوي بهشت بشتاب به خداي کعبه سوگند که من بوي آن را از وراي احد در مي يابم.

 

انس در نبرد به شدت جنگيد تا آنکه در راه خدا شهيد شد. صحابه در بدن او هشتاد و اندي زخم از اثر شمشير و نيزه و تير يافتند و او را در حالي کشته يافتند که مشرکين او را مثله کرده بودند، هيچکس او را نشناخت، مگر خواهرش از روي نشانه اي که بر انگشتش داشت. [متفق عليه]

صحابه مي پنداشتند که اين آيه در باره ي او و امثالش نازل شده که: {من المؤمنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه فمنهم من قضى نحبه ومنهم من ينتظر وما بدلوا تبديلا} [احزاب: 23] يعني: " از ميان مؤمنان مردانى‏اند كه به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا كردند برخى از آنان به شهادت رسيدند و برخى از آنها در [همين] انتظارند و [هرگز عقيده و پيمان خود را] تبديل نكردند."
 

***

خديجه -رضي الله عنها- همسر دلسوزي بود که با پيامبر صلى الله عليه و سلم بسيار مهر مي ورزيد. او را با محبت خويش در برگرفته و به او کمک نموده، همراه ايشان در راه گسترش دعوت اسلام درد و رنج هاي فراواني را تحمل کرده بود.

 

هنگامي که خديجه -رضي الله عنها- فوت کرد، پيامبر صلى الله عليه و سلم همچنان به او وفادار ماند و عهدش را از ياد نبرد.

 

از ديدن خويشاوندان او خوشحال شده و دوستانش را گرامي مي داشت.

 

بانو عايشه-رضي الله عنها- با آنکه آن بانو در قبر خفته بود به او رشک مي ورزيد. تا آنکه يک روز به پيامبر صلى الله عليه و سلم گفت: او پيرزني بيش نبود که اکنون خداوند بهتر از آن را به تو داده است؟

 

پيامبر صلى الله عليه و سلم به خشم آمده و با ناراحتي فرمود: (والله ما أبدلني الله خيرًا منها؛ آمنتْ بي إذ كفر الناس، وصدقتني إذ كذبني الناس، و واستني بمالها إذ حرمني الناس، ورزقني الله منها الولد دون غيرها من النساء) [احمد] يعني: "قسم به خدا که خداوند بهتر از اويي را به من ارزاني نداشته است؛ او آنگاه که مردم کفر ورزيدند به من ايمان آورد، وقتي سخنانم را دروغ پنداشتند مرا باور کرد، با مال و ثروت خود مرا ياري داد وقتي ديگران آن را از من دور داشتند، و خداوند در ميان ديگر زنان تنها از او مرا فرزند عطا فرموده است."

 

پيامبر صلى الله عليه و سلم اينگونه به همسرش بانو خديجه -رضي الله عنها- وفادار ماند.

***

از ميان صحابه ي پيامبر صلى الله عليه و سلم، انصار (که اهل مدينه بودند) زيباترين نمونه هاي وفاي به عهد بودند. آنان با پيامبر صلى الله عليه و سلم براي دفاع از اسلام بيعت نموده و سپس به عهد خويش وفا کردند؛ برادران مهاجر را به عنوان مهمان پذيرفتند و آنچه داشتند با آنها تقسيم نمودند، تا اينکه پيروزي را براي دين خدا به انجام رساندند.

 

از عوف بن مالک -رضي الله عنه- نقل شده که مي گويد: كنا مع النبي صلى الله عليه وسلم تسعة أو ثمانية أو سبعة، فقال النبي: (ألا تبايعون رسول الله؟). فبسطنا أيدينا، وقلنا: قد بايعناك يا رسول الله، فعلامَ نبايعك؟ قال: (على أن تعبدوا الله ولا تشركوا به شيئًا، والصلوات الخمس، وتطيعوا) وأسرَّ كلمة خفية، قال: (ولا تسألوا الناس شيئًا). قال عوف بن مالك: فقد رأيتُ بعض أولئك النفر يسقط سوط أحدهم (ما يقود به الدابة)، فما يسأل أحدًا أن يناوله إياه. [مسلم]

 

يعني: " ما نه، هشت و يا هفت نفر نزد رسول الله صلي الله عليه و سلم  بوديم و آن حضرت صلي الله عليه و سلم فرمود: آيا با رسول خدا (صلي الله عليه و سلم)  بيعت نمي کنيد؟ و دستهاي خود را پيش آورديم و گفتيم: يا رسول الله صلي الله عليه و سلم  ما با شما بيعت کرديم، ولي بر چه بيعت کنيم؟

 

فرمود: (اينکه خدا را پرستيده و به او چيزي شريک نياوريد و نمازهاي پنجوقت را ادا نموده و اطاعت خدا را بکنيد)، و سخن را طوري آهسته زمزمه نموده و فرمود: (و از مردم چيزي مخواهيد.) عمف بن مالک تعريف مي کند که: و همانا ديدم آن افراد را که تازيانه ي(براي راندن مرکبشان) يکي از آنها مي افتاد و از کسي نمي خواست که آنرا بوي بدهد."

 

***
عرقوب مردي بود که مدت ها قبل در يثرب (مدينه ي منوره) زندگي مي کرد. او نخلستاني داشت که هرسال محصول خرماي فراواني از آن بدست مي آورد. يک روز مرد فقير و بيچاره اي از او خواست تا مقداري خرما به او بدهد. عرقوب گفت: من الان خرمايي ندارم، برو و هنگامي که خوشه هاي خرما ظاهر شد (اولين ميوه) برگرد. فقير رفت و وقت نوبرانه، نزد عرقوب برگشت. اين بار عرقوب گفت: برو و هنگامي که ميوه ها به غوره تبديل شدند برگرد.

 

مرد براي بار دوم که خرما به غوره تبديل گشته بود پيش عرقوب آمد، به او گفت: برو و هنگامي که غوره رسيده و تازه شد برگرد، وقتي که غوره ها رسيدند، آن مرد پيش عرقوب آمد، عرقوب به او گفت: برو و وقتي که خرما خوب رسيدند برگرد. مرد از آنجا رفت.

 

هنگام رسيدن خرما که شد، عرقوب شبانه به بالاي درخت رفت و خرماها را چيد و آنها را قايم کرد تا به کسي چيزي از آن را ندهد. وقتي مرد فقير برگشت و هيچ خرمايي بر روي درختان نيافت. او از اينکه عرقوب به عهد خويش وفا نکرده بود دلگير و ناراحت شد.

 

عرقوب براي خلاف وعده کردن به ضرب المثلي ميان مردم مبدل گشت. تا جاييکه به کسي که خلاف وعده مي نمايد مي گويند وعده هاي عرقوب!

 

***

 

وفاي به عهد چيست؟


وفاي آن است که انسان بر پيمان ها و وعده و وظايف خويش پايبند باشد. خداوند متعال به وفاي به عهد امر نموده و مي فرمايد: {وأوفوا بالعهد إن العهد كان مسئولاً} [اسراء: 34] يعني: "... و به پيمان [خود] وفا كنيد زيرا كه از پيمان پرسش خواهد شد."

همچنين پروردگار متعال مى فرمايد: {و أوفوا بعهد الله إذا عاهدتم } [نحل: 91] يعني: "و چون با خدا پيمان بستيد به پيمان خود وفا كنيد ..."


اقسام وفا:

 

وفا در ارتباط با خداوند:

 

بين انسان و خداوند سبحان پيمان بزرگ و مقدسي وجود دارد؛ که تنها او را بپرستد و هيچ چيزي را شريک وي قرار ندهد، از پرستش شيطان و دنباله روي راه و روش او دوري کند. خداوند عزوجل مي فرمايد: {ألم أعهد إليكم يا بني آدم ألا تعبدوا الشيطان إنه لكم عدو مبين. وأن اعبدوني هذا صراط مستقيم} [يـس: 60-61] يعني: "اى فرزندان آدم مگر با شما عهد نكرده بودم كه شيطان را مپرستيد زيرا وى دشمن آشكار شماست. و اينكه مرا بپرستيد اين است راه راست."
 
انسان با فطرت پاک و عقل سليم خود مي تواند درک کند که اين جهان حتماً داراي خداي واحدي است که سزاوار پرستش مي باشد و او همان خداوند سبحان است. اين همان عهدي است که بين ما و خداوند متعال مي باشد.

 

وفا به عهد و پيمان:

 

اسلام به پاسداشتن عهد و پيمان هايمان و اجراي شرايطي که پيشتر برآن توافق نموده ايم سفارش مي کند. پيامبر صلى الله عليه و سلم مي فرمايد: (المسلمون عند شروطهم) [بخاري] معني حديث: "مسلمانان بر قرار و پيمان خود مي مانند."

 

پيامبر صلى الله عليه و سلم در حديبيه با کافران پيماني بست و بر سر مفاد آن مانده و بدان وفا کرد، بدون آنکه بدقولي نموده و خيانت ورزد، بلکه آنان خود اهل خيانت و پيمان شکني بودند. مسلمان به عهد خود وفادار است مادام اينکه اين عهد و پيمان در اطاعت از پروردگار جهانيان باشد، اما اگر در آن گناه باشد و باعث ضرر به ديگران شود پس سزاوار است تا از آن دوري کند.

 

وفا در پيمانه و ترازو:

 

فرد مسلمان در سنجش دقت داشته و در آن کاستي نمي نمايد، براي اينکه خداوند در اين باره مي فرمايد: {أوفوا المكيال و الميزان بالقسط و لا تبخسوا الناس أشياءهم} [هود: 85] يعني: " و اى قوم من پيمانه و ترازو را به دادن تمام دهيد و حقوق مردم را كم مدهيد ..."

 

وفاي به نذر:

 

مسلمان به نذر خود وفا کرده و عهد خداوند را آنگونه که شايسته مي باشد بجا مي آورد.

 

نذر:

آن است که انسان پايبند به انجام دادن طاعت خداوند سبحان باشد. از صفات اهل بهشت وفاي به عهد است خداوند متعال مي فرمايد: {يوفون بالنذر ويخافون يومًا كان شره مستطيرًا} [انسان: 7] يعني: "[همان بندگانى كه] به نذر خود وفا مى‏كردند و از روزى كه گزند آن فراگيرنده است مى‏ترسيدند." شرط مي کند که نذر با خير و نيکي باشد،به غير از آن، وفا نکردن به آن است.

 

وفاي به عهد:

 

مسلمان به عهد خويش وفادار است و خلاف آن عمل نمي کند، وقتي که به کسي وعده مي دهد خلاف نمي نمايد، براي اينکه مي داند خلاف وعده کردن از صفات منافقين است. پيامبر صلى الله عليه وسلم فرمود: (آية المنافق ثلاث: إذا حدَّث كذب، وإذا وعد أخلف، وإذا ائتمن خان) [متفق عليه] يعني: "نشانه ي منافق سه است:

چون سخني بگويد، دروغ گويد.

و چون وعده کند، بدپيماني نمايد.

و چون امين قرار داده شود، خيانت کند."

 غدر و خيانت:

 

غدر، اخلاقي نکوهيده است، و خيانت، عدم وفاي به عهد و پيمان مي باشد که همان تزوير و حيله در پيمانه و ترازو است. خداوند متعال مي فرمايد: {إن الله لا يحب الخائنين} [انفال: 58] يعني: "... همانا که خداوند خائنان را دوست نمى‏دارد."

 

 همچنين خداوند متعال مي فرمايد: {الذين ينقضون عهد الله من بعد ميثاقه ويقطعون ما أمر الله به أن يوصل ويفسدون في الأرض أولئك هم الخاسرون} [بقرة: 27] يعني: "همانانى كه پيمان خدا را پس از بستن آن مى‏شكنند و آنچه را خداوند به پيوستنش امر فرموده مى‏گسلند و در زمين به فساد مى‏پردازند آنانند كه زيانكارانند."

 

مترجم: مسعود

مصدر: سايت نوار اسلام

IslamTape.Com

 



جمعه 10 تير 1390برچسب:, :: 10:42 ::  نويسنده : کامران

پيامبر صلى الله عليه وسلم براي اصحابش تعريف مي کند که مردي داشت در راهي مي رفت، سخت تشنه شد و دنبال آب مي گشت تا بنوشد. و چاهي را ديد در آن فرو شد و آب آشاميد، و بعد از آن بيرون شد، ناگهان سگي را ديد که از شدت تشنگي زبان از کامش برآمده بود، از تشنگي خاک خيس را مي خورد. با خود گفت: اين سگ هم مثل من به سختي تشنه شده، پس به چاه درآمده کفشش را آب کرده آنرا بدهن خود گرفت، از چاه بالا آمد و سگ را سيراب کرد، خداوند مزد اين عمل را داد و او را آمرزيد. صحابه گفتند: يا رسول الله، آيا در کمک کردن به چارپايان پاداش داده مي شود؟ آن حضرت صلى الله عليه و سلم فرمود: (في كل ذات كَبِد رَطْبَة أجر) يعني: « در(کمک به) هر جگر تازه اي پاداش است.» [متفق عليه]


***

خداوند انسان را خلق کرد و او را کرامت بخشيد و حيوانات را براي خد.مت به او در برآوردن نيازهايش به تسخيرش در آورد. انسان از گوشت و شير آن ها تغذيه نموده و لباس هايش را از پشم و پوست آنان مي سازد و برخي را براي زيبايي و علاقه نگاه مي دارد.

 

خداوند متعال مي فرمايد: {والأنعام خلقها لكم فيها دفء ومنافع ومنها تأكلون. ولكم فيها جمال حين تريحون وحين تسرحون. وتحمل أثقالكم إلى بلد لم تكونوا بالغيه إلا بشق الأنفس إن ربكم لرءوف رحيم. والخيل والبغال والحمير لتركبوها وزينة ويخلق ما لا تعلمون} [نحل: 5-8] يعني: « و چارپايان را براى شما آفريد در آنها براى شما [وسيله] گرمى و سودهايى است و از آنها مى‏خوريد * و در آنها براى شما زيبايى است آنگاه كه [آنها را] از چراگاه برمى‏گردانيد و هنگامى كه [آنها را] به چراگاه مى‏بريد * و بارهاى شما را به شهرى مى‏ب رند كه جز با مشقت بدنها بدان نمى‏توانستيد برسيد قطعا پروردگار شما رئوف و مهربان است * و اسبان و استران و خران را [آفريد] تا بر آنها سوار شويد و [براى شما] تجملى [باشد] و آنچه را نمى‏دانيد مى‏آفريند.»


از جمله آدابي که بايد انسان مسلمان در برخورد با حيوانات رعايت کند، موارد زير مي باشند:


شكر خداوند به خاطر اين نعمت:

 

اين کار با استفاده و به کار بستن درست و بجاي آن حيوان و دادن حق خداوند، زکات و صدقات، که در آن است به انجام مي رسد.


مهرباني با حيوانات:

 

مسلمان براي حيوانات غذا، آب و مكان مناسبي را مهيا مي کند. عرب همواره به اسب اهميت داده و به تربيت آن همت مي گمارد و مي کوشيد تا اصالت آن را به خوبي محفوظ دارد. پيامبر صلى الله عليه و سلم با عباي خود صورت اسبش را دست مي کشيد. صحابي جليل القدر حضرت ابوقتاده رضي الله عنه گربه اي را ديد که دنبال آب مي گشت، ظرف آب را برايش مايل نمود تا آنکه آب نوشيد و بازگشت.

 

رسول خدا صلى الله عليه و سلم از زني که وارد آتش دوزخ شده است بخاطر آنکه گربه اي را زنداني کرده و آن را از خوردن و نوشيدن باز داشته است. آن حضرت صلي الله عليه و سلم: (دخلت امرأة النار في هِرَّة ربطتها، فلم تطعمها، ولم تدْعها تأكل من خشاش (حشرات) الأرض) يعني: « زني وارد دوزخ گشت به خاطر گربه ايکه آن را بسته و نه طعامش داده و نه گذاشت که از حشرات و گزندگان زمين بخورد.» [متفق عليه]


همچنين آن حضرت صلى الله عليه و سلم مي فرمايد: (ما من مسلم يغرس غرسًا أو يزرع زرعًا؛ فيأكل منه طير أو إنسان أو بهيمة إلا كان له به صدقة) يعني: «مسلماني نيست که نهالي را بکارد يا کشتي را زراعت نمايد و از آن پرندگان يا انساني بخورد مگر آنکه براي او بخاطر آن صدقه اي نباشد.» [مسلم]


بار بيش از طاقت بر آنان سوار نکنند:

 

مسلمان با سوار کردن باري بيش از طاقت حيوان بر آن سخت نمي گيرد. پيامبر صلى الله عليه و سلم وارد بستان يکي از مردان انصار گرديد و شتري را مشاهده نمود، وقتي شتر رسول خدا صلي الله عليه و سلم را ديد ناليدن گرفت و از چشمانش اشک روان شد. پيامبر صلي الله عليه و سلم بسوي آن شتر رفت و پشت گوش هايش را نوازش کرد و شتر آرام گرفت. پرسيد که صاحب شتر کيست، جواني از انصار آمده و گفت: من صاحب آن هستم، يا رسول الله – صلي الله عليه و سلم. آن حضرت صلى الله عليه و سلم فرمود: (أفلا تتقي الله في هذه البهيمة التي ملَّكك الله إياها؛ فإنه شكا إلى أنك تُجيعه وتُدئبه (تتعبه وترهقه) يعني: « آيا در مورد اين حيواني که خدا ترا مالک آن نموده از پروردگار نمي ترسي؟ زيرا او بمن شکايت مي کند که تو او را گرسنه نگه داشته و خسته اش مي کني.» [ابوداود]


پيامبر خدا صلى الله عليه و سلم فرموده است: (إن الله تبارك وتعالى رفيق يحب الرفق، ويرضى به، ويعين عليه ما لا يعين على العنف، فإذا ركبتم هذه الدواب العجم (التي لا تتكلم) فأنزلوها منازلها (أريحوها في المواضع التي اعتدتم الاستراحة فيها أثناء السفر) يعني: « همانا خداوند تبارک و تعالي نرم رفتار است و نرم رفتاري را دوست مي دارد و بدان خرسند مي گردد و براي آن چنان ياري مي رساند که براي بدرفتاري چنان نمي کند. پس هرگاه بر اين چهارپاي زبان بسته سوار شديد، آن را در منزلگاه هايش فرود آوريد(يعني آن را در جاهايي که براي استراحت آن ها در جريان مسافرت آماده نموده ايد، استراحت دهيد)»  [مالك]


آزار و شکنجه ندادن حيوانات:

 

دين اسلام تأکيد فراوان بر مهرباني و دلسوزي دارد. برهمين اساس انسان مسلمان حيوان يا پرنده اي را نمي آزارد و چه برسد که با آتش آن را عذاب دهد. رسول خدا صلى الله عليه و سلم لانه ي مورچه اي را ديد که صحابه سوزانده بودند، پرسيد: (من حَرَّق هذه؟) يعني: « چه کسي اين را سوزانده است؟» گفتند: ما. فرمود: (إنه لا ينبغي أن يعذِّب بالنار إلا رب النار)  يعني: « همانا نمي سزد که جز پروردگار آتش، کسي به آتش عذاب نمايد.» [ابوداود].

 

همچنين يکبار پيامبر صلى الله عليه و سلم بر الاغي گذشت که بر صورتش داغ نهاده بودند. فرمود: (لعن الله الذي وسمه) يعني: «لعنت بر آنکس باد که آن را داغ کرده است.» [مسلم] و ام المؤمنين عايشه -رضي الله عنها- در سفر همراه رسول الله صلى الله عليه و سلم بود. همانطور که سوار بر شتر بود، آن را به شدت مي راند، رسول خدا صلى الله عليه و سلم به او فرمود: (عليك بالرفق)  يعني: «با او به نرمي رفتار کن.» [مسلم]


حيوان را نشانه ي تيراندازي قرار ندهيد:

 

مسلمان پرندگان يا حيوانات را هدف تيراندازي خود قرار نمي دهد. عبد الله بن عمر رضي الله عنهما بر چند بچه از قريش گذشت که پرنده اي را بر جاي بلندي بسته بودند و به او تير مي انداختند. وقتي ابن عمر رضي الله عنهما را ديدند فرار کردند. ابن عمر رضي الله عنهما گفت: چه کسي اين کار را کرده ؟ خداوند لعنت کند کسي را که چنين کرده است. رسول الله صلى الله عليه و سلم کسي را که جانداري را نشانه ي هدف گيري خود قرار دهد را لعن نموده است. [مسلم].


انس رضي الله عنه پسربچه هايي را ديد که مرغي را بسته و به او تير مي انداختند، به آنان گفت: پيامبر خدا صلى الله عليه و سلم از اينکه به حيوانات ستم روا داشته شود نهي کرده است. [بخاري]


جدا نساختن پرندگان کوچک و مادرشان از همديگر:

 

رسول الله صلي الله عليه و سلم در سفري همراه اصحاب بودند. اصحاب حمره (نام پرنده اي است) را ديدند که دو جوجه اش همراهش بود، دو جوجه اش را گرفتند و حمره آمده و چنان  بشدت بال بال مي زد که انگار داشت شکايت مي کرد. پيامبر صلي الله عليه و سلم مقصود آن پرنده را فهميده و فرمود: (من فجع هذه بولدها؟ ردوا ولدها إليها) يعني: «چه کسي اين حيوان را براي بچه اش به فرياد آورده؟ فرزندش را به او بازگردانيد!» [ابوداود]


نرم رفتاري با حيوان در هنگام ذبح:

 

مسلمان هيچ حيواني را سربريده يا شکار نمي نمايد مگر به دليل شرعي خاصي و در آن حال نيز لازم است که در مرود حيوان با مهرباني و نيکي رفتار کند. پيامبرخدا صلى الله عليه و سلم مي فرمايد: (إن الله كتب الإحسان على كل شيء؛ فإذا قتلتم فأحسنوا القتلة، وإذا ذبحتم فأحسنوا الذبح، ولْيُحِدَّ أحدكم شفرته ولْيُرِح ذبيحته) يعني: « هر آئينه خداوند احسان و نيکي را بر هر چيز واجب نموده است، پس چون کشتيد، نيکو بکشيد و چون حيواني را ذبح نموديد، نيکو ذبح کنيد، بايد که تيغ خود را تيز کرده و ذبيحه ي خود را راحت نماييد.» [مسلم].

 

همچنين مي فرمايد: (من رحم ولو ذبيحة عصفور رحمه الله يوم القيامة) يعني: «کسي که بر يک ذبيحه اگرچه گنجشکي هم که باشد رحم آورد، خداوند بر او در روز قيامت رحم مي کند.» [طبراني]

 

مثله ننمودن حيوانات:

 

مسلمان حيوانات را با بريدن گوش ها يا هر عضو ديگري از اعضاي حيوان در حال حياتش آزار نمي رساند. از پيامبر صلى الله عليه و سلم روايت شده که فرموده اند: (من مَثَّل بحيوان فعليه لعنة الله والملائكة والناس أجمعين) يعني: «آنکه حيواني را مثله کند، لعنت خدا و فرشتگان و همه ي مردم بر اوست.» [طبراني]

 

جز به ضرورت حيواني کشته نشود:

 

بدرفتاري انسان با برخي حيوانات به ايجاد اختلال در تعادل طبيعت مي انجامد. به عنوان مثال: در بعضي مناطق انسان ها روي به کشتن گربه ها آوردند ولي در عوض تعداد موش ها در آن جا افزوده شده و محصولات کشاورزي را با خطر جدي مواجه ساخت. در نتيجه مجبور به صرف مبالغ بسياري جهت ساخت سموم و کشنده هايي براي رهايي از دست موش ها گشتند.


معالجه ي حيوان موقعي که بيمار باشد:

 

انسان مسلمان به مداواي حيواني که مال اوست همت گمارده و با آن با مهرباني رفتار مي نمايد.

مترجم: مسعود

مصدر: سايت نوار اسلام

IslamTape.Com

 

 



جمعه 10 تير 1390برچسب:, :: 10:33 ::  نويسنده : کامران

در يکي از روزهاي عيد، حضرت ابو بكر صديق -رضي الله عنه- به منزل دخترش، حضرت عايشه -رضي الله عنها-، رفت. آنجا دو کنيز از کنيزکان انصار در حال ترانه خواندن شعرهاي انصار در جنگ "يوم بعاث" (از جنگ هاي ميان اوس و خزرج قبل از اسلام) بودند. حضرت ابوبکر رضي الله عنه گفت: مزامير (آوازهاي) شيطان، آن هم در خانه ي رسول الله؟ پيامبر صلى الله عليه و سلم فرمود: (يا أبا بكر، إن لكل قوم عيدًا، وهذا عيدنا) يعني: «اي ابوبکر، هر قومي براي خودش عيدي دارد. امروز هم روز عيد ما است.» [بخاري]


***


خداوند -تبارک و تعالى- دو عيد را براي مسلمانان تعيين فرموده است: عيد فطر و عيد قربان. اين دو پس از دو فريضه از فرايض اسلام مي آيند، عيد فطر پس از فريضه ي روزه ماه رمضان و عيد قربان پس از اداء فريضه ي حج فرامي رسد. جشن هاي اسلامي بيانگر شادماني و سرور و خوشبختي مسلمانان از تفيقي که خداوند به آنان ارزاني داشته است و به آنان کمک کرده تا طاعت او را به جا بياورند، مي باشد. خداوند باري تعالي مي فرمايد: {قل بفضل الله وبرحمته فبذلك فليفرحوا هو خير مما يجمعون} [يونس: 58] يعني: «بگو به فضل و رحمت‏خداست كه [مؤمنان] بايد شاد شوند و اين از هر چه گرد مى‏آورند بهتر است.»


از جمله آدابي که در ايام عيد رعايت مي کنيم:


شب زنده داري و ذکر:

 

شب عيد از شب هاي مبارکي است که در ان خيرو پاداش و ثواب اعمال چند برابر مي شود. درنتيجه مسلمان بايد بر ذکر و زنده نگاه داشتن شب و نماز در ان بسيار کوشا باشد تا به رضا و خوشنودي خداوند نايل آيد.


غسل گرفتن و استعمال عطر و پوشيدن زيباترين لباس ها:

 

پيامبر خدا صلى الله عليه و سلم موقع خارج شدن براي نماز عيد زيباترين لباس هايش را مي پوشيد. از حضرت حسن بن علي -رضي الله عنهما-  روايت شده که مي گويد: رسول الله صلى الله عليه و سلم به ما مي فرمود تا در روزهاي عيد بهترين لباسي را که سراغ داشتيم بپوشيم و خود ايشان صلي الله عليه و سلم نيز زيباترين لباس هايش را مي پوشيد. [حاكم].


خوردن چيزي قبل از رفتن براي نماز عيد فطر:

 

سنت آن است که قبل از رفتن براي نماز عيد فطر چند خرما به عدد فرد خورده و در عيد قربان بهتر است خوردن صبحانه را به بعد از بازگشت از نماز عيد موکول نمايد و آنوقت درصورتي که قرباني کرده است از گوشت قرباني ميل کند. از بريدة -رضي الله عنه- نقل است که مي گويد: پيامبر صلي الله عليه و سلم روز عيد فطر تا چيزي نمي خورد خارج نمي شد و روز عيد قربان تا نماز عيد را نمي خواند چيزي ميل نمي نمود. [ترمذي].


از حضرت انس بن مالك -رضي الله عنه- روايت شده که پيامبر صلى الله عليه و سلم قبل از خارج شدن بسوي مصلي در روز فطر تعدادي خرما ميل مي فرمود. [ترمذي]


رفتن به مصلي در اول وقت:

 

روز عيد صبح زود از خواب بيدار شده و نماز صبح را خوانده و آنگاه به سمت مصلي راه مي افتند. يک روز عيد پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمودند: {إن أول ما نبدأ به في يومنا هذا أن نصلي، ثم نرجع فننحر (أي نذبح الأضحية)} يعني: «اولين کاري که در اين روز انجام مي دهيم آن است که نماز بخوانيم و آنگه قرباني کنيم.»[بخاري].


نماز در هواي آزاد:

 

سنت است که نماز عيد در مکاني باز و فراخ برگزار گردد مگر آنکه عذري مانند باران و غيره درکار باشد. پيامبر صلى الله عليه و سلم براي برگزاري نماز عيد بيرون و به مکاني باز (مصلي) تشريف مي برد. آن حضرت صلى الله عليه و سلم نماز عيد ار مگر يک دفعه که باران مي باريد در مسجد نگزارده اند. ابوهريره -رضي الله عنه- تعريف مي کند که: در زمان رسول خدا صلي الله عليه و سلم مردم در روز عيد با باران مواجه شدند و آن حضرت صلي الله عليه و سلم در مسجد براي آنان نماز را برگزار فرمود. [ابن ماجه].


خروج زنان و کودکان:

 

مستحب است که زنان و کودکان نيز در روزهاي عيد براي نماز خارج شده و به مصلي بروند. از ام عطيه ي انصاري -رضي الله عنها- روايت مي شود که گفت: (أُمِرْنا أن نُخْرج العواتق (البنات الأبكار) وذوات الخدور، ويعتزل الحُيضُ المُصَلَّى) يعني: «دوشيزگان و خانم ها به خارج شدن براي نماز عيد و زنان حائض به ماندن در خانه امر مي شديم.» [بخاري].


به تأخير انداختن نماز عيد فطر و تعجيل نمودن براي برگزاري نماز عيد قربان:

 

براي اينکه قبل از نماز عيد فطر زکات به دست فقرا رسيده و به خانواده هايشان کمک شود و در نماز عيد قربان عجله مي شود تا مردم بتوانند قرباني هايشان را انجام دهند.

 

پيامبر صلى الله عليه و سلم نماز عيد فطر را حدود بيست دقيقه پس از برآمدن آفتاب خوانده و نماز عيد قربان را حدوداً ده دقيقه پس از برآمدن آفتاب مي گزاردند.


نگفتن اذان و اقامه براي نماز عيدين:

 

از جابر بن سمره -رضي الله عنه- نقل شده که مي گويد: "همراه پيامبر صلي الله عليه و سلم نماز عيدين را نه يک بار و نه دوبار بدون اذان و اقامه برپا نموديم." [ترمذي].


نبودن هيچ نمازي قبل يا بعد از نماز عيد:

 

قبل يا بعد از نماز عيد نماز سنتي وجود ندارد. پيامبر صلي الله عليه و سلم و اصحابش نه قبل و نه پس از آنکه براي نماز عيد به مصلي مي رفتند نمازي نمي خوندند. ابن عباس -رضي الله عنه- مي گويد: (خرج رسول الله صلى الله عليه وسلم يوم عيد، فصلى ركعتين لم يصلِّ قبلهما ولا بعدهما) يعني: «رسول خدا صلي الله عليه و سلم روز عيد خارج شده و دو رکعت نماز مي گزارد و پيش يا پس از آن نمازي نمي خواند.» [متفق عليه].


نشستن بعد از نماز براي شنيدن خطبه:

 

پيامبر صلى الله عليه و سلم روز عيد فطر و قربان خارج گشته و به مصلي رفته و ابتدا نماز را برپاداشته و سپس رو به مردم برگشته مردم در رديف هايي مي نشستند و موعظه و سفارش و دستوراتي را بيان مي فرمودند. از ابن عمر -رضي الله عنه- روايت شده که مي گويد: (كان رسول الله صلى الله عليه وسلم وأبو بكر وعمر -رضي الله عنهما- يصلون العيدين قبل الخطبة.) يعني: «پيامبر صلي الله عليه و سلم و حضرت ابوبکر و عمر –رضي الله عنهما- نماز عيدين را قبل از خواندن خطبه به جاي مي آوردند.» [بخاري].


از ابن عباس -رضي الله عنهما- نقل شده که تعرف مي کند: همراه پيامبر صلى الله عليه و سلم روز عيد فطر يا قربان خارج گشته، نماز گزارديم، سپس ايشان صلي الله عليه و سلم خطبه خواند، آنگاه نزد زنان تشريف برده و آنان را موعظه فرموده و تذکر داده به صدقه امر فرمود. [بخاري].


تبريک و دست دادن:

 

پس از پايان نماز عيد، بايد مسلمانان دست در دست هم نهاده و سلام گفته و به همديگر تبريک بگويند. وقتي اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و سلم در روز عيد به هم مي رسيدند به يکديگر مي گفتند: "تقبل الله منا ومنك." يعني: خدا از ما و شما قبول فرمايد.

 

پيامبر خدا صلى الله عليه و سلم مي فرمايد: (ما من مسلمَين يلتقيان فيتصافحان إلا غُفِر لهما قبل أن يفترقا) يعني: «دو مسلمان با هم روبرو نمي شوند که مصافحه نمايند، مگر قبل از اينکه از هم جدا شوند، گناه شان آمرزيده مي شود.» [ابوداود و ترمذي و احمد].


بازگشت از راهي متفاوت:

 

مسلمانان پس از نماز عيد از راهي ديگري به خانه هايشان باز مي گردند. اينکار براي آن است که فرشتگان گواه بوده و بخاطر تبعيت از سنت رسول خدا صلى الله عليه و سلم مستحق پاداش گردند؛ چون ايشان صلي الله عليه و سلم در روز عيد از راه هاي متفاوت مي رفتند. [بخاري] البته مي توان از يک راه رفت و برگشت، گرچه بهتر است که راه ها يکي نباشند.


صله ي ارحام:

 

از سنت هاي مبارک پيامبر خدا صلى الله عليه و سلم صله ي رحم است، که ما را به پيوند با نزديکان و خويشان و ديدار آنان و تبريک گفتن به همديگر امر نموده و مي فرمايد: (من سرَّه أن يبسط له في رزقه، وينْسَأَ له في أثره، فليصل رحمه) يعني: « کسي که دوست بدارد روزي اش فراخ گرديده و عمرش طولاني گردد، بايد صله ي رحمش (پيوستگي با نزديکان) را پيوسته بدارد.» [متفق عليه] صله رحم در غير ايام عيد واجب مي باشد چه برسد به روزهاي عيد که اولي و ارجح تر مي باشد.


دلسوزي و توجه به فقرا و يتيمان:

 

انسان مسلمان سعي مي کند در اين روزها بيشتر به فقرا و مساکين رسيدگي و دستگيري نموده و صدقات بيشتري داده و اشک يتيمان را پاک کرده و با آنان نيکي نمايد. پيامبر رحمت حضرت محمد صلي الله عليه و سلم امر به دادن زکات فطر به فقرا و نيازمندان تا قبل از نماز فطر امر نموده و مي فرمايند: (أغنوهم في هذا اليوم.) يعني: «امروز را بي نيازشان گردانيد.» [بيهقي و دارقطني].


بازي و سرگرمي مباح:

 

دين آسانگير ما از تفريح و استراحت دادن به تن و بدن منع ننموده و سرور و خوشي را به آن ارزاني مي دارد. حضرت انس -رضي الله عنه- چنين تعريف مي کند: پيامبر صلى الله عليه و سلم به مدينه تشريف آوردند، و در آن جا در دو روز مردم در سال را بازي مي نمودند. ايشان صلي الله عليه و سلم فرمود: (قد أبدلكم الله بهما خيرًا منهما: يوم الفطر، ويوم الأضحى) يعني: «خداوند برايتان بهتر از آن دو روز را جايگزين نموده است: روز فطر و روز قربان.» [نسائي].

 

جايز نبودن روزه در روزهاي عيد:

 

رسول الله صلى الله عليه و سلم از روزه داشتن در دو روز عيد، چه روزه ي فرض و چه سنت نهى نموده اند. حضرت عمر بن خطاب -رضي الله عنه- مي گويد: پيامبر صلى الله عليه و سلم از روزه گرفتن در اين دو روز نهى نموده و فرمودند: (أما يوم الفطر ففطركم من صومكم، وأما يوم الأضحى فكلوا من نُسُككم) يعني: «اما روز فطر که همان افطار و شکستن روزه تان است و درمورد روز قربان در ان از قرباني هايتان بخوريد.» [احمد] همينطور روزه گرفتن در ايام تشريق –سه روزي که در پي عيد قربان مي آيند- نيز مکروه مي باشد.


گفتتن تكبير در روزهاي عيد:

 

از جمله رهنمود هاي رسول بزرگوار اسلام صلى الله عليه و سلم آن است که در دو روز عيد و تا سه روز پس از عيد قربان(که به آن ايام التشريق گفته مي شود و تا عصر روز سوم مي باشد.) بيشتر تکبير مي گفتند.


از انواع تکبير:

 

(الله أكبر الله أكبر، لا إله إلا الله، والله أكبر الله أكبر، ولله الحمد) [دارقطني].


آري، چه زيبا است دين اسلام که در تلاش است تا در هر لحظه و آن قلب انسان ها را مملو از شادي و سرور گرداند! دو عيد را براي مسلمانان مقرر داشت تا در آن خوشبختي و خوشي را به تمامي تجربه نمايند. در اين دو روز مسلمانان همگي يکدل و يک رنگ بوده و جايي براي دشمني ميانشان باقي نمي ماند.

 



 
 
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب